عسلعسل، تا این لحظه: 5 سال و 9 ماه و 12 روز سن داره
غزلغزل، تا این لحظه: 5 سال و 9 ماه و 12 روز سن داره

دو فرشته کوچولو

روز زایمان

تو این شبا اخر خیلی خسته بودم سنگین شده بودم باد بارداری داشتم مفاصلم درد می کرد و که دندون درد و خارش شدید بدن به همراه کهیر هم اضافه شده بود من برا به دنیا امدنتون لحظه شماری میکردم تا روز دوشنبه یک مرداد اخر شب  با با حسین رفتیم خونه و یکسری لوازم مورد نیاز برای روزا اول بدنیا امدنتون رو اوردیم دکتر بهم گفته بود از ساعت 12 شب دیگه چیزی نخورم برای عمل سه شنبه صبح خواستیم ماشین بگیریم ،اسنب یا کارپینو ماشین گیرمون نیومد ساعت حدود 6 صبح بود منو بابا به همراه مامان زری رفتیم بیمارستان بازرگانان بابا حسین کارا بستری رو انجام داد فرمها رو پر کرد بعد یه دست بند بهدست من بستن  و من رو فرستادن بلوک زایمان لباس اتاق عمل رو پوشیدم ...
8 شهريور 1397

گرفتن برگه بستری

وسط های خرداد ماه بود که برای دکترم که من پیشش میرفتم تو بیمارستان بازرگانان مشکلی پیش امد و دیگه نیومد ،این شد که من رو ارجاع دادن به دکتر روز پنج شنبه دکتر کیانی چند هفه پیشش ویزیت شدم و این هفته های اخر هربار میگفتم کی وقت زایمانم میشه ؟ شکمم دیگه بین پاهام بود وقتی میشستم باید پاهام رو باز میکردم شکمم به زمین میرسید :-D تا روز 28 تیر ماه دکتر نامه بستری رو به من داد برا روز سه شنبه صبح دوم مرداد
8 شهريور 1397

سنوگرافی دالپر

هفته 34 بودم که دکتر برام سنو گرافی دالپر نوشت روز 30 خرداد 1397 روز چهارشنبه  همراه بابا رفتیم برا سنوگرافی من انقدر سنگین شده بودم که از خونه تا بیمارستان که اندازه یه ایستگاه اتوبوس راه بود رو چندبار نشستم  تا نفسم بالا بیاد وقتی وارد اتاق دکتر سنو گراف شدیم دکتر برگه پذیرش رو نگاه کردو گفت :مشکلی داشته بچه ! گفتم نه ! دکتر میخواد وزن و موقعیت بچه رو بدونه که بند ناف در چه شرایطیه و بچه ها چطور قرار گرفتن  بریچ هستن یا سفالیک دکتر گفت نه حتما چیز دیگه ای هم دکترت میخواد اخه هزینه دالپرت دو برابر !!! منم با تعجب گفتم ،خوب اخه دوقلو باردارم :-) موقع سنو گرافی خیلی اذیت شدم دکتر دستگاهشو روی شکمم فشار می داد تو این...
8 شهريور 1397

غربال گری دوم

تو این سنو گرافی بود که همه یز رو چک کردن و خبر سلامت دست و پا و بند نافو ..... رو دادن تو این سنو گرافی کاملتر بودید عشقولیای من :-) ...
8 شهريور 1397

خبر دادن به خانواده شوهر

خونه خاله شوهرم دعوت بودیم برا شام ،به مناسبت تولد پسرش خانواده شوهرم هم اونجا دعوت داشتن اخر شب ساعت یک  ،یک و نیم بود که ما باخودمون اوردیمشون  خونمون تو یه جعبه نوشته گذاشتیم و با یک جفت جوراب دادیم دست مادر شوهرم مادر شوهرم در جعبه رو باز کرد و دوبار نوشته رو خوند اما نفهمید منظور چیه محمد برادر شوهر کوچیکم که کنارش بود فهمید به همه نگاه کرد بهد خودشو بغل کرد گفت ،مبارک عمو شدیم ;-) همه خوشحال بودن چهره همه دیدنی بود ...
30 مرداد 1397

غربالگری اول

تو تاریخ 4بهمن ماه نود شیش رفتیم سنو گرافی این اولین بار که بابا شما دوتارو میبینه برای اولین بار منو بابا تصویرتون رو دیدیم و صدای قلبتون رو شنیدیم  بابا حسین خیلی هجان زده بود ،تو همین سنو جنسیتتونم فهمیدیم :-) دکتر سنو گرافی شما سلماز پیری بود که همه میگفتن جنسیت هر کسی رو گفته همون بوده و کاملا دقیق برسی میکنه ;-) اما تو همین سنو گرافی گفت: تیغه بینی یکی از شما دوتا کوچلو تشکیل نشده و هفته بعد باید دوباره برم پیشش این اولین عکس شما عشقولی ها بود هفته بد یعنی ده بهمن ماه دوباره من و مامان زری «مامان بزرگتون » رفتیم برا سنو گرافی دکتر کمی نگاه کرد و گفت ؛دوقلو اصلا دوست ندارم بفرستمت برای ازمایش امینو سنتز پره بینی...
22 مرداد 1397

قلب غزل

ده روز بعد از زدن قلب عسل  ساک دوم رو رفتم برا سنو تا ببینم قلب داره یا پوچ شده که فهمیدم اونم قلبش تشکیل شده میزنه :-) مامان خوشبخت ترین زن دنیاست  که شما دوتا خوشگل رو داره البته اون موقع ما نمیدونستیم شما دوتا فرشته کوچلو دوتا دختر جیگرید :-*
21 مرداد 1397

خبر دادن به خانواده مامانی

از خانواده خودم خاله شکوفه و خاله سارا ،محدثه و دایی حمید به اضافه مامان خبر داشتن از زمان گرفتن ازمایش و رفتن سنو گرافی اما شب چله همه خونه خاله شکوفه دعوت بودیم که تو یه جعبه نوشته گذاشتم و دادم دست بابا احد بابا دوبار نوشته رو خوند بعد خاله ستاره گفت چرا دوتا سیسمونی بعد کامان زری گفت چون دوتا هستن  همه جیغ زدن و خوشحالی کردن اقا نجات شوهر خاله ستاره براتون شعر گفت اندک اندک ،اندک اندک  فسقلی ها میرسند :-) یه کک هندونه ای هم خریده بودیم که روش نوشته بو فسقلی ها در راهند ;-) ...
21 مرداد 1397

قلب عسل

تو این روز بود که با انجام سنو گرافی واژینال بهم گفتن  دوتا ساک بارداری دارم یکی کوچیکتر و یکی بزرگتر ساک کوچیک که مال عسل سادات جونم هستش قلبش تشکیل شده بود تو تاریخ 96/8/17 شیش هفته و یک روز که باردارم :-) دکتر بهم گفت :بروده روز دیگه بیا تا قلب ساک دوم رو دوباره چک کنیم ببینیم تشکیل شده یا نه منم با خوشحالی و هیجان از تشکیل قلب عسل جونم گفتم چشم و از اتاق امدم بیرون 
21 مرداد 1397